در این روزگار دلگیر و خاکستری
به انتظار تو
با پنجره ای گشوده به افق های دور
بر صفحه شطرنجی عمر خود
خوف از لحظه های یخ زده را
با امید به سوختن در یک نگاه کریمانه
پیوند کرده ام.
تا مفهوم عشق را
نوشته بر گلبرگ گلها
با حکایت بی تابیهای خودم
بسرایم.
و
برای دیدار اشنای نا پیدا
اخرین حلقه بقای هستی
گل نرگس را به شفاعت گرفته
وگل یاس را _
که دوستش داری.
رضا.ع.علیپور